اصطلاح «اهل البصائر» در خطبهها و نامهها و کلمات کوتاه امام علی، تعبیری است از گروهی که آگاهند، در برابر گروهی که آگاهی ندارند. و موضع و موقعیت گروه آگاه را نشان میدهد که از تحریکها و فریبها، خود را رهانده، ولی انسان غیر آگاه در موضعی قرار دارد که، از ترسها و فریبها رها نشده است. مثلا در نامهای که از سوی امام علی به معاویة بن ابیسفیان نوشته شده آمده است:
و أردیت جیلا من الناس کثیرا خدعتهم بغیک، و ألقیتهم فی موج بحرک، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نکصوا علی أعقابهم، و تولوا علی أدبارهم، و عولوا علی أحسابهم، الا من فاء من أهل البصائر، فانهم فارقوک بعد معرفتک، و هربوا الی الله من موازرتک.
(نهجالبلاغه، صبحی الصالح، نامه 32. ص 406)
«و گروهی بسیار از مردم را به نابودی کشاندی و به فریب خویش گمراه ساختی و در موج دریای فریب خود آن چنان درانداختی که تیرگیها آنان را فراگرفت و شبههها و شکها آنان را دگرگون ساخت و از هدف و جهت خویش بازماندند و از حق کناره گرفته به گذشتگان خود روی آوردند و بر ارزشهای گذشته خویش تکیه زدند، مگر آنها که «اهل بینش و بصیرت» بودند که بعد از شناخت تو، از تو جدا گشتند و از همکاری با تو به خدا پناه بردند...»
«عزالدین بن ابیالحدید» در شرح این متن گفته است:
«و عولوا علی احسابهم» یعنی بر دین اعتماد و تکیه نکردند و عصبیتهای قومی و غرورهای جاهلیت آنها را به سوی خویش کشید و به سوی آنها رفتند و دین را رها کردند. سپس امام گروهی را که از اهل بصائر بودند استثناء میکند. «الا من فاء من اهل البصائر...»
(شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید: 16: 133 - 132)
و در خطبهای که به مصیبتها و فتنهها اشاره میکند و گروهی از گمراهان را وصف مینماید در این باره آمده:
«و طال الامد بهم لیستکملوا الخزی، و یستوجبوا الغیر، حتی اذا اخلولق الاجل، و استراح قوم الی الفتن، و أشالوا عن لقاح حربهم، لم یمنوا (اهل البصائر) علی الله بالصبر، و لم یستعظمؤا بذل أنفسهم فی الحق، حتی اذا و افق وارد القضاء انقطاع مدة البلاء، حملوا بصائرهم علی أسیافهم، و دانوا لربهم بأمر و اعظهم.»
(نهجالبلاغه، خ 150، صبحی الصالح، ط بیروت، ص 209)
«سرانجامشان طولانی میشود تا رسوایی خود را به کمال رسانند و موجب حوادثی شوند تا موعد به پایان رسد و گروهی در فتنهها راحتی یافتند و از جنگ طلبی دست کشیدند و با شکیبایی خود بر خدا منت ننهادند و از خودگذشتگیهای در راه حق را بزرگ نشمردند، تا آنکه سرنوشت آینده با قطع شدن و تمام گشتن زمان بلا و آزمایش موافق گشت. دیدگاهها و روشن بینیهایشان را بر شمشیرهایشان حمل کردند و با فرمان نصیحت کنندهشان به خداوندشان نزدیک شدند.»
اینها اهل جاهلیت از سویی و مسلمانان دورهی رسول خدا (ص)، از سوی دیگر میباشند.
ابن ابی الحدید در شرحی که بر این متن دارد میگوید:
«... تا آنجا که این گروه صلح و سازش را با آنان در پیش گرفتند. به دلیل ناتوانی در مبارزه و جهاد با آنان و با ورود به گمراهیها و فتنههایشان، راحت طلبی کردند و از جنگ با آنان طفره رفتند... خداوند عارفان شجاع را برانگیخت و آنان برخاستند و «این عارفان بینشها و بصیرتهایشان را بر روی شمشیرهایشان حمل کردند... یعنی دیدگاهها و عقاید خویش را برای مردم بیان کردند و آشکار نمودند و از پیرایهها و شاخ و برگهای بیهوده آن را پالودند، درست مثل آنکه چیزی بر روی شمشیرها حمل میشود و آنکس که مینگرد آن را میبیند...»
(شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید: 9: 131 - 129)
«دیدگاهها و بصیرتهایشان را بر شمشیرهایشان حمل میکنند» به زبان امروز یعنی: موضعگیریهای عقیدتی و آشکار و مبارزه در راه تحقق آنها.
در خطبهای دیگر امام میفرماید:
قد انجابت السرائر لاهل البصائر، و وضحت محجة الحق لخاطبها،»
(نهجالبلاغه، خطبه 108، صبحی الصالح، ص 156).
«سیرتها و پنهانیها بر اهل بصیرت آشکار است و راه حق برای رهروان گم نیز روشن میباشد.» در خطبهای دیگر که در آن آفرینش «زنبور عسل و ملخ» را بیان میکند میفرماید: «و لو فکروا فی عظیم القدرة، و جسیم النعمة، لرجعوا الی الطریق، و خافوا عذاب الحریق، ولکن القلوب علیلة، و البصائر مدخولة.»
(نهجالبلاغه، خطبه 185، صبحی الصالح، ص 270)
«اگر در عظمت قدرت و بزرگی نعمت دهنده اندیشه کنند، به راه بازخواهند گشت و از عذاب آتش خواهند ترسید، اما قلبها مریضند و چشمها و بصیرتها معیوبند.»
و خطاب به همراهانش میفرماید:
«فانفذوا علی بصائرکم، و لتصدق نیاتکم فی جهاد عدوکم. فوالذی لا اله الا هو انی لعلی جادة الحق و انهم لعلی مزلة الباطل.
(نهجالبلاغه، خطبه 197، صبحی الصالح، ص 311 و 312)
«بر بینشها و بصیرتهای خود راه گذر دهید و نیتهای شما در جهاد با دشمنانتان باید راست و صدیق باشند سوگند به او که جز او خدایی نیست، که من بر جادهی حقم و آنان بر لغزشگاه باطل.»
و در نیایش:
«اللهم انک انس الانسین لاولیائک، و أحضرهم بالکفایة للمتوکلین علیک. تشاهدهم فی سرائرهم، و تطلع علیهم فی ضمائرهم، و تعلم مبلغ بصائرهم.»
(نهجالبلاغه، خطبه 227، صبحی الصالح، ص 349)
«خدایا تو مأنوسترین مأنوسان برای دوستداران خود هستی، و حاضرترین و آمادهترین آنها برای توکل کنندگان خود میباشی، در پنهانیهایشان آنها را مشاهده میکنی و در درونشان بر آنان آگاهی، و اندازهی بینش آنان را میدانی...»
و در یکی از کلمات قصار:
«الامانی تعمی أعین البصائر،...»
(نهجالبلاغه، کلمات قصار، 275، صبحی الصالح، ص 524)
«آرزوها، چشمهای بصیرت را کور میکنند.»
این اصطلاح در سخنی که «مهدی عباسی» در رابطه با وضعیت صلابت و پایداری یکی از انقلابیون دورهی خویش به وزیرش ربیع گفته بیان شده است: آیا نترسی و استحکام درونی و قلبی او را نمیبینی، به خدا سوگند او از «اهل البصائر» اهل بینش و آگاهی است.
(مقاتل الطالبیین: 418)
بنقل از http://sarallah.valiasr-aj.net